پربازدیدترین ها

سرویس: اخبار کوتاه کد خبر: 11186 ۱۱:۱۰ - ۱۴۰۴/۰۳/۱۶

گزارش تصویری؛

تجلی بندگی در دارالارشاد اردبیل: روایتی از نماز عید قربان

دست‌ها برای دعای برافراشته بود و لب‌ها به زمزمه «اللهم لبیک» با «ربنا تقبل منا» در هم می‌ آمیخت. برخی در همان جا زانو زده و سر به خاک گذاشته بودند و سبکبالی را تجربه می‌کردند. در پس این خضوع و خشوع عارفانه، نسیمی از امید و آرامش بر دل‌ها می‌وزید؛ گویی هر زمزمه، دریچه‌ای به سوی رستگاری می‌گشود.

تجلی بندگی در دارالارشاد اردبیل: روایتی از نماز عید قربان

به گزارش پایگاه خبری تحلیلی ابصارخبر به نقل از مخبتین،  امروز، شهیدگاه اردبیل نه فقط میزبان نماز عید قربان، که شاهد صحنه‌ای از پیوند انسان با خالقش بود. در آغوش نسیم خنک صبحگاهی، هزاران دل بیقرار به سوی قبله چرخیدند و نماز عید قربان را به امامت آیت الله سید حسن عاملی، نماینده ولی فقیه در استان و امام جمعه اردبیل، اقامه کردند.

 نماز عید قربان در دارالارشاد اردبیل روایتی از عشقی بی‌کران به بارگاه الهی بود، از تسلیمی ناب محضر خالق که در قلب شهر موج می‌زد.

طلیعه صبح، شهر بوی دیگری گرفته بود. بوی گوسفندهای قربانی، آمیخته با عطر اسپند و گلاب، نوید عیدی را می‌داد که از جنس بخشش و فداکاری بود. کودکان با لباس‌های عید و چشمانی کنجکاو، دست در دست بزرگترها، شادمانه به سمت شهیدگاه می‌آمدند، بی‌آنکه شاید تمام عظمت این روزها را درک کنند، گویی زمین نیز در حال تسبیح است. هرقدمی که به سوی مصلا خیز برداشته می شد گویی پرواز روح بود.

صفوف به هم پیوستند سکوتی دلنشین، آمیخته با انتظار، فضا را فرا گرفت، سپس، آن ندای ازلی، آن فریاد وحدت آفرین از میان هزاران سینه برون آمد: « الله اکبر، الله اکبر، لا اله الا الله و الله اکبر، الله اکبر و لله الحمد »  فریادی که گویی تمام وسوسه‌ها، تمام تعلقات، و تمام منیّت‌ها را در خود سوزاند و خاکستر کرد. این لحظه، آغاز نماز است. آغازی برای وداعی شیرین با آنچه ما را از پرواز باز می‌دارد.

 آیت‌الله عاملی از دل یک پدر دلسوز سخن گفت. از ابراهیم و اسماعیل، اما نه به عنوان داستان قدیمی؛ بلکه به عنوان الگویی زنده برای گذشتن از خواسته های نفسانی، برای قربانی کردن تعلقات و شنیدن ندای خداوند در شلوغی های زندگی.

کلماتش، آرام‌آرام بر دل‌ها می‌نشست و چشمان را از اشک پر می‌کرد. اشک شوق و ندامت، اشک عشقی که در هیاهوی روزمرگی گرفتار غبار غفلت شده بود.

فضا آکنده از معنویت بود. دست‌ها برای دعای برافراشته بود و لب‌ها به زمزمه «اللهم لبیک» با «ربنا تقبل منا» در هم می‌ آمیخت. برخی در همان جا زانو زده و سر به خاک گذاشته بودند و سبکبالی را تجربه می‌کردند. در پس این خضوع و خشوع عارفانه، نسیمی از امید و آرامش بر دل‌ها می‌وزید؛ گویی هر زمزمه، دریچه‌ای به سوی رستگاری می‌گشود و هر قطره اشک، نویدبخش تولدی دوباره بود.


 

عکس: موسوی

 

انتهای خبر/ ج